چرا گریه میکنی ، جسمم ، ساعت سه؟
میخوام بخوابم قبل از خورشید تا نرسه
ندارم فرصت
نصف شبه کسی نیست دورم
شوکه شدم ، تا که
صدا میاد ، از کجاست ؟
این کیه توو سرم
دورم که هست ساکت
اما حرف میزنه واضح
درونه یا بیرونه ، از منه ؟ ، یا که ....
.
فروو رفته ای هستم درون تاریکی در باتلاق ظلمت
عشق بهونه بود ،
تو ول کردی دستمو ، توی غربته درونم گیر کردم
دیگه درونم انگار باهام میکنه صحبت
اینبار با صدای توی ذهنم نمیده به من فرصت
واضح ، با صدای خودم میگه به من تا کی ,!
میخوای باشی اشک آه ، درد و خاری توو دل
میگم فایده ای نداره رفتم قبلاً هم این هزار راه رو
تکرار نمیکنم اما جسمم شاید از من شدش خسته
نمیسازه بامن ،
دادمش تغییر ،
کردمش تحقیر ،
مخ همم که از درد روزگار شد تعطیل.
واسه نسل بعدی ندارم ژنی از تبعیض
اعتقادی به تکثیر ندارم ، غده سرطانی هستیم، ترخیص
جسمم خسته از دست روحم
فارق از جسمم ، از خودم دورم
فاصله از تو ،
ااااااه باشه ....
اصلا خوبم.
برچسب : نویسنده : eshghemanbito بازدید : 43