یادمه اون روزها ، جام،
یه گوشه ی خونه بود
خودم'>خودم جلو آیینه
یه دیوونه رو به روم
تا این که یه حرف، یه جا
یه آن برخورد بهم
هر روز ، بیشتر و بیشتر تنها شدم
دیگه اجازه ندادم
اگر و اما کنم
شما همهتون با هم
میمونم من با خودم
این دفعه میمونم من با خودم.
هر کی که از پهلوم میرفت میدیدم یهو تنها شدم
هرکی رو که خواستم ، رفت و موندم با خودم
.
خودم رو بیشتر از همه هستم
چون تا بخوام خودمو ، دم دستم
هم تو خوشیم پام بود
هم شب تلخم
هم زمستون تا ته هفتم
باقی آفریده شدن برای رفتن
برا گشتن، برا بودن ، نه !!
کمک گرفتم سر سوزن، نه !!
خودمم و خودم ، هم بی جنبن
یه غرور دارم و یه رگ تو گردن
خودمون سرد و گرم چشیدهایم
ولی نه کسی رو داشتیم
نه با کسی حرف زدیم
گرفتیم از لاستیکها
یکی یکی پنچری
یه تایمی یه سالی یه پیرهن خریدم
توو آینه دیدم رنگ روم پریده
اما نگاه الان، همه چی حله
این پسر نون و تره میخوره
اما برا خودش میجنگه
اینا تبعات دله بیعقله
کلی تیر خطا زدم ، حیف
به تایمها میگفتم ، اصلا از زیر بنا خَرم
هی رفت و هی تنها شدم
الان بیشتر راه رو بلدم
شیر هم نباشم
با شیر برادرم
کلی از تنهایی هام مونده
هنوز کلی راه از کارها مونده.
اما بیاد با ما خوبه.
اگه نیاد هم یه زخمی سر باز مونده.
اینو بدون با رفتن تو
توی قلبم چیزی کم نمیشه
واسه همیشه
واسه ی همیشه.
برچسب : نویسنده : eshghemanbito بازدید : 294