تاریکی

ساخت وبلاگ

تاریکی رو دیدم که چطور بهم تحمیل میشه

حتی خودم چطور به خودم گیر میده

جهان هستی پُر از نیستیه

همیشه همه چی عجیب دورم پیش میره

خیلی از این ها برای بد زیستیه

باز هم قمر در عقرب ، بگو بعدیش چیه؟

به خودم میگم بالاخره نحسیش میره

مغزم گیر میکنه توو صد چیز دیگه

حالا فریادم شده توو واژه مخفی

ما تنها شبیه خالق هستیم

نورِ که نمیگیره خواب سنگین

برا فرستاده میکنه ما رو اهلی

نورِ که چشمست و تشنش نیست

خوشا به حال چشم های حکمت بین

همه فقط میگن حیف از این

هیچ قهرمانی درس عبرت نیست

نمیشه از راه عدالت رفت

توو روشون ایستادم اصالت مند

پشیمون نمیشم از حکمت انتخابم

خواستم تنها باشم واسه نجابت

پس طوری نگو که از من کلی هم هست

تاریکی رو فریاد میزنن و تن شما رو با شلاق میدرن

آره برده می‌خوان همه از جنسیت ، حالا میفهمی من چی میگم؟


زنده تراش...
ما را در سایت زنده تراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eshghemanbito بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 15:08