تنگه دلمواسه دلخوشی با چیزای کوچیکواسه یه خنده از ته دلواسه ذوقی که داشتمبرا رسیدن به آرزوم که رفت ته گِلواسه روزایی که از سر خوشیتا خرخره میکردیم مست شب عیدواسه اینکه صبح به صبح از هر دهنیگوشام، خبرای بد نشنوه هیحتی واسه اونکه حرف زد و نموند سرشمنی که آدما اَ خودشون نروندنشاینجا پیرتره هرکس جوونترهاین بهار هم از پاییزم خزونترهواسه فکری که با هیچ سندی آزاد نشددلی که با هرچی ساختی و آباد نشدروزایی که هنو قهر نبود با ما رویاهنو نکرده بود خفم پارانویادلم واسه روزایی که دستمون بینمک نبودنمیدونستم آدما میرن ساده از پهلومروزایی که پاهام انقدر بیرمق نبودتیک و تاک ثانیهها بیهدف نبودهنو تنگه؛ واسه روزایی کهنمیدونستیم زیر پاهامون زمین جنگهروزایی که هنو نمیفهمیدم چرامیگن هرچی سنگه، مال پای لنگهتنگهدلم تنگه واسه روزایی که میشد کرد خیلی زود خوشحالموننمیاومد اَز دهنش خون خودکارمونروزایی که موهام هنو سفید نبودنبود از اشک و بیخوابی زیر چشه کبودنمیکرد هرکی تا میرسید رنگت حتی واسه خنده بی دلیل مردم هم دلم تنگههیچ چیزی مثل قبل نیست نهگونه هام میشه خیس و خیس تروقتی یاد روزای میوفتم که کم بودبا اینکه یادم نیست دیشبدلم تنگ میشه واسه اونی که رفتدلم تنگ میشه واسه اون روزاحیف دلم تنگ شد ولی کوتاه اومدمبد خوبیاشو داد یاد ما ، نمیدونیولی دلم تنگ میشه برای این لحظه هاوقتی یاد روزایی میوفتم که کم بودبا اینکه یادم نی دیشب بخوانید, ...ادامه مطلب